۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه
فصل آگاهی - وبلاگ رسمی احسان سلطانی: سناریو نویسان قتل های زنجیره ای بازگشته اند
۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه
آمریکا قطعنامه شورای امنیت علیه اسرائیل را وتو کرد
همین دیگه وتو کرد!! یعنی همه دنیا کشک. تو ویکیپدیای فارسی نوشته که “حق وتو بر اساس اندیشه برتری صلح بر عدالت در اختیار ۵ عضو دائم شورای امنیت قرار گرفته است.” یعنی اینکه جنگی به وقوع نپیونده مهمتر از اینه که عدالت برقرار باشه!!! واقعاً بشر امروز که خودش رو سرآمد تمام نسلهای بشر میدونه مسخره ترین چیزی که میتونست ادعا کنه همین بوده (البته فکر میکنم خیلی چیزهای دیگه هم باشه از این مسخره تر).
۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه
دوباره دردسر
دوباره این جماعت سبز میخوان یه دردسر تازه شروع کنند. اگر خدای ناکرده هم روزی بیاد و خدای ناکرده موفق بشند اونوقت اول بدبختیه. چون که آقایون رهبرانشون (هر کسی از جماعت اصلاح طلب) هنوز یه چیزهایی تو وجودش هست که به نظام پایبنده ولی این جنبش آدم هایی داره که حرمت خدا رو هم نگه نمیدارند. البته که همیشه هارت و پورت هاشون فقط هارت و پورت بوده. به نظر من یکی از مصادیق آیه ی شریفه ی “تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتی” همین ها هستند. وقتی میبینیشون اونقدر سر و صدا میکنند میگی نکه کاری بکنند و وقت عمل که میرسه هیچ “ذلک بانهم قومٌ لا یفقهون”.
۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه
با خدایان و بی خدایان
چند روز پیش از طریق یوتیوب شاهد مباحثه دکتر ریچارد داوکینز با دکتر جان لنوکس که هر دو استاد دانشگاه آکسفورد هستند بودم. حتی از آمدن نام دکتر داوکینز هم میشد حدس زد که داستان مرتبط به بحث خدا و تکامل باشد. عنوان بحث این بود “آیا علم خدا را دفن کرده است؟”
گذشته از لهجه ی زیبایِ انگلیسیِ دکتر داوکینز به نظر من تمام استدلال های ایشان خنده آور و ناقص بود؛ اگرچه دکتر لنوکس هم به عنوان یک خداباور استدلال های بسیار محکمی را (علی الخصوص هنگامی که از مسیحیت مایه می گذاشت) ارائه نداد. با این وجود نکات جالبی در مباحثه جلب توجه میکرد که من قصد ندارم در اینجا آن را بازگو کنم و متاسفانه ندیدم که کسی ترجمه فارسی آن را هم قرار داده باشد. باز هم گفتگوی کفر و دین! آن هم از آن نوع که اگر خداباورش هم پیروز یاشد به قول خودش باز هم خدایش یک خدای شخصی است که هر کسی برداشت خودش از آن را دارد. باید به حال بشریت تاسف خورد. کم نیست روزهایی که لینک های بسیاری را باز میکنم که بر قرآن اشکالات بسیار وارد کرده اند و با ادبیاتی نفرت انگیز اعتقادات یک میلیارد انسان را به سخره میگیرند.
در یکی از این وبلاگ ها برخوردم به اشکالاتی که به زعم نویسنده بر قرآن وارد بود و نویسنده که خود را متبحر در عربی می دانست (اگرچه گاهی ذکر می کرد که از ترجمه آیت الله مکارم استفاده کرده است) و نقد خویش را هم علمی می شمرد به این آیه رسید که “لا الشمس ينبغي لها ان تدرك القمر ولا الليل سابق النهار وكل في فلك يسبحون” سوره یس، آیه 40، و قسمت پایانی آیه را به این صورت ترجمه کرده بودند که “و ماه و خورشید در فلک تسبیح خدا را میگویند.” جدای از اینکه به نظر برخی از محققان این اعجاز علمی قرآن است که به زیبایی به شناور بودن ماو و خورشید در مدار خودشان اشاره کرده، این مسئله مشخص می کند که بسیاری از این تحلیل ها تنها ناشی از بغض و کینه نسبت به ادیان الهی و علی الخصوص اسلام است. حال سوال من از امثال ایشان این است که گیرم که بر فرض محال شما درست گفتید و تمامی ادیان الهی چیزی برای گفتن نداشته باشند، شما چه نظری دارید؟ همیشه تخریب آسان تر از ایجاد است. شما که تمام همّ وغم خود را هم که صرف کنید باید از سکولاریسم و لیبرالیسم مایه بگذارید که دست آخر هم هیج کدامشان درباره آغاز و انجام جهان کوچکترین نظری ایراد نکرده اند.
۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه
حرف زدن کاری نداره!
بعضی وقتها یه حرفی رو میشنوی که تو دل خودت به گوینده حسابی بد و بیراه میگی (مثل اینکه تو بیجا کردی و یه چیزهایی خوردی و… )، بس که میدونی این حرف کاملاً بی پایه و اساسه، اما به روی خودت نمیاری و فقط به گفتن این اکتفا میکنی که “فکر میکنم شما اشتباه میکنی.” امروز تو سایت بی بی سی یه نوشته از آقای اکبر گنجی خوندم با عنوان “مرجعیت و نفوذ از دست رفته”، در بخشی از این مطلب این آقا فرمودند که دیگه مراجع تقلید در زندگی جوانان زیر 35 سال ایرانی هیچ نقشی ندارند و مرجع تقلید بسیاری از این افراد هنرپیشه ها و خواننده ها و ورزشکارن خارجی در درجه اول و در مرحله ی بعد همون نوع افراد از نوع ایرانی اش هستند. این همون جایی بود که دقیقا اون احساس به من دست داد. یکی نیست بگه آدم حسابی حرف از کجات در آوردی؟ البته که باید بی بی سی هم مطلب رو تو سایت خودش قرار بده و به به ها و چه چه ها هم آغاز بشه که آفرین به این نویسنده روشن فکر! آقای گنجی من و بسیاری از کسانی که میشناسم زیر 35 سال هستیم و مسلماً در تمام حرکات و سکنات از مرجع تقلیدمون پیروی میکنیم. در مرحله بعد هم یک سری آدم ها رو میشناسم که از مرجع تقلیدی تبعیت نمیکنند اما از بازیگر، خواننده و یا ورزشکاری هم الگو بر نمیدارند. اگر چه نمیدونم جامعه آماری شما چه کسانی بودند اما این رو میتونم بگم که وقتی همه آدم رو دوره کنند و بگن که تو خیلی مهمی و خیلی میفهمی، اون شخص هم رو میاره به بافتن و بافتن، حرف زدن که کاری نداره، تازه منم که یه جایزه 500 هزار دلاری گرفتم که یعنی کارم خیلی درسته!!